مقالات

چه کسی را به یک جزیره دورافتاده ببرم؟"

معنای زندگی چیست؟


خلاصه :

اگر یک زندگی معنادار می‌خواهید؟ فقط بپرسید: "چه کسی را به یک جزیره دورافتاده ببرم؟"

اگر یک زندگی معنادار می‌خواهید؟ فقط بپرسید:

"چه کسی را به یک جزیره دورافتاده ببرم؟"

معنای زندگی چیست؟

برای پاسخ به این سؤال باید به دو نکته توجه کرد:

  • نکته اول: معنای زندگی این است که وجود خود را برای دیگران معنادار کنید.

زندگی زمانی برای شما معنادار می‌شود که برای دیگران معنادار باشد، مثلاً به یک دوست کمک کنید یا اینکه یک لحظه خاص را با کسی که دوستش دارید به اشتراک بگذرید.

  • نکته دوم: وقتی احساس ‌کنید که وجود شما برای دیگران معنادار است، می‌توانید ارزش زندگی خود را ببینید.

             جهان ممکن است ساکت باشد، اما دوستان و خانواده، همکاران و جامعه، زندگی را با صدا، انرژی و سرزندگی خود پر هیاهو می‌کنند.

کسانی بیشتر به شما اهمیت می‌دهند که برایشان مهمتر هستید. برای کسانی که شما را دوست دارند، غیرقابل جایگزین هستید و نقشی منحصر به فرد و غیرقابل جایگزین برای طرف مقابل ایفا می‌کنید.

"نیاز به تعلق یک نیاز اساسی انسانی است."

روی باومیستر و مارک لیری

انسان‌ها موجودات اجتماعی هستند و نیاز به تعلق داشتن یک نیاز اساسی انسانی است. انسان‌ها آموخته‌اند چطور در اجتماع زندگی کنند و از یکدیگر مراقبت کنند. غریزه ایجاد روابط اجتماعی قوی در اعماق وجود انسان‌ها نهفته است.

ماهیت اجتماعی انسان‌ها عمیق‌تر از توجه صِرف به دیگران است. این در طبیعت انسان‌هاست که به «ما»  بیشتر از «من» توجه دارند.  

در واقع، تحقیقات عصب‌شناسی نشان داده‌اند که فکر کردن به خود و فکر کردن به یکی از عزیزان، مناطق خاصی را در مغز فعال می‌کند که هنگام فکر کردن به یک غریبه فعال نمی‌شوند. مغز اجتماعی است و انسان‌ها طوری طراحی شده‌اند که با دیگران زندگی کنند.

به قول  فیلسوف فرانسوی موریس مرلوپونتی: «ما در تعامل متقابل برای یکدیگر همکاری می‌کنیم. دیدگاه‌های ما در یکدیگر ادغام می‌شوند و ما در یک دنیای مشترک همزیستی می‌کنیم.»

اگرچه بعضی از فرهنگ‌های فردگرایانه باعث شده است که مرزهای مشخصی را بین خود و دیگری ایجاد کنیم، اما این که بتوانیم تا این حد از دیگران جدا باشیم، یک دستاورد فرهنگی است تا شیوه معمولی بودن ما.

ما تقریباً به همان اندازه که به رفاه خود اهمیت می‌دهیم، به رفاه نزدیکان خود اهمیت می‌دهیم. گاهی اوقات، مانند والدین، ممکن است به سلامت کودک بیش از خود اهمیت دهیم. مهم نیست که نگاه خود را به سمت کدام حوزه علمی معطوف کنیم - زیست شناسی، تحقیقات عصب شناختی، تحقیقات تکاملی، روانشناسی اجتماعی، اقتصاد رفتاری- شواهدی از نیاز خود به ایجاد روابط نزدیک و دلسوزانه با دیگران پیدا می‌کنیم و اینکه چگونه در این روابط، مرز بین خود و دیگری شروع به از بین رفتن می‌کند.

شواهد فراوان نشان می‌دهد که ارتباط، در واقع، منبع کلیدی معنا برای انسان‌هاست.

 در یک تحقیق از گروهی از دانشجویان مقطع لیسانس دانشگاه ایالتی فلوریدا خواسته شد که «یک چیزی را انتخاب کنند که زندگی را برای آن‌ها معنادارتر ‌کند»، دو سوم از پاسخ دهندگان یکی از اعضای خانواده را نام بردند، در رتبه‌های بعدی «دوستان» در رتبه دوم قرار گرفتند.

مرکز تحقیقات پیو در ایالات متحده زمانی که از 4000 آمریکایی خواست آنچه را که به آن‌ها حس معنا می‌دهد را با کلمات توصیف کنند: 69 درصد از خانواده و 19 درصد از دوستان نام بردند.

تحقیقات دیگر به طور مشابه نشان داده است که احساس نزدیکی به خانواده و دوستان با افزایش احساس معنا در زندگی همراه است و فکر کردن به افرادی که «احساس می‌کنید واقعاً به آن‌ها تعلق دارید» منجر به رتبه‌بندی بالاتری از معنادار شدن می‌شود. خانواده، دوستان و سایر روابط نزدیک برای بسیاری از افراد، منابع کلیدی معناداری در زندگی آن‌ها هستند.

برعکس آن نیز صادق است: طرد شدن از نظر اجتماعی منجر به احساس بی‌معنایی می‌شود. به عنوان مثال در یک تحقیق گروهی از دانش‌آموزان را برای شرکت در مطالعه‌ای انتخاب کردند. 108 دانش آموز یک فیلم کوتاه  برای معرفی خود ضبط کردند. محققان در ادامه ظاهراً فیلم‌ها را به دانش‌آموزان دیگر نشان دادند و پرسیدند که آیا کسی می‌خواهد با سازنده‌های ویدیو ملاقات کند یا خیر. به آن‌ها گفته شد که هیچ کس نمی‌خواهد آن‌ها را ملاقات کند. (در واقع، هیچ کس ویدیوها را تماشا نکرده بود)

نتایج این مطالعه تعجب آور نبود: سازندگان ویدیو زندگی خود را نسبت به گروه دیگری که از این تجربه طرد اجتماعی در امان بودند، دارای معنای کمتری ارزیابی کردند.

اما اینکه برخورد با افراد باعث معنادار شدن زندگی ما می‌شود، نیاز به تحقیقات ندارد. اگر به عنوان مثال شما پدر سه فرزند باشید، نیازی به نگاه کردن به گذشته ندارید تا ببینید کدام لحظات زندگی پرمعنا هستند، همین که از سر کار به منزل می‌آیید و فرزند کوچکتان را در آغوش می‌گیرید یا اینکه با کودک پنج ساله‌تان کشتی می‌گیرید یا اینکه با کودک هفت ساله‌تان گفتگوهای شگفت‌انگیز دارید، این لحظاتی پر از صمیمیت، دلسوزانه و پر از گرما و در واقع بسیار پرمعنی هستند.

همینطور، لحظاتی که در خلوت با شریک زندگیتان می‌گذرانید، زمانی که هیچ بچه‌ای حواس شما را پرت نمی‌کند و می‌توانید به چشمان هم نگاه کنید و یادآوری کنید که، بله، این همان کسی است که سال‌ها پیش عاشقش شده‌اید.

اغلب بهترین و ساده‌ترین راه برای بهبود حس خوب بودن و معنادار بودن خود این است که :

بیشتر بر ارتباط با دیگران تمرکز کنید.

چند سال قبل از اینکه سباستین فتل جوانترین قهرمان فرمول یک جهان شود، پزشک او آکی هینتسا یک کاغذ و یک پاکت به او داد.

روی آن نوشته بود:

نام مهم ترین افراد زندگی خود و دلیل اهمیت آن‌ها را بنویس.

سباستین همانطور که از او خواسته شد عمل کرد و کاغذ را در یک پاکت مهر و موم کرد. هینتسا به او توصیه کرد که آن را حفظ کند و گفت: «وقتی موفقیت به دست می‌آید، افراد بیشتری می‌خواهند بخشی از زندگی شما باشند...»

دکتر هینتسا این تمرین را زیاد استفاده می‌کرد و اغلب از مراجعه کنندگان می‌خواست فهرستی از افرادی را که آن‌ها را به یک سفر چند ماهه قایقرانی یا جزیره‌ای دورافتاده می‌برند، تهیه کنند.

در مورد آن فکر کنید: چه کسی را می‌آورید؟ آیا می‌توانید افرادی را که واقعاً برای شما مهم هستند و صِرف با هم بودن با آن‌ها منبع نشاط و معناست شناسایی کنید؟

هنگامی که آن‌ها را شناسایی کردید، به این فکر کنید که در حال حاضر چقدر زمان و انرژی به آن‌ها اختصاص می‌دهید.

علاوه بر این، به تعاملات خود با آن‌ها فکر کنید: آیا با آن‌ها و با خودتان صادق بوده‌اید؟

 

مراجعه کنندگان  دکتر هینتسا شامل بسیاری از افراد موفق با عملکرد بالا و سخت کوش بودند که مشخص شد اغلب روابط خانوادگی و دوستی معنی‌دار را برای حرفه خود قربانی کرده و از آن‌ها غفلت می‌کردند.

اگر خوش شانس هستید، نام شما در پاکت نامه ای نوشته می شود که متعلق به کسی است که دوستش دارید.

برای مثال، یکی از مدیران تجاری عادت داشت که همسر و فرزندانش را برای تعطیلات مجلل به مکان‌های عجیب و غریب ببرد. در آنجا، او بچه‌ها را برای ماجراجویی‌های مختلف ثبت نام می‌کرد و همسرش را به کلاس‌های مختلف می‌فرستاد. وقتی خانواده‌اش از آنجا برمی‌گشتند، او ساعت‌های طولانی بیرون از دفتر کار می‌کرد.

اگر هر چند وقت یکبار این اتفاق بیفتد، مشکل بزرگی نیست، اما اگر این رفتار به عادت تبدیل شود، که البته برای او وجود داشت، از نظر کلی زندگی او با مشکل مواجه می‌شود. کودکان خواهان ماجراجویی هستند و همسران ممکن است از یک روز خوب در یک کلاس قدردانی کنند، اما اگر به دست آوردن این تجملات به معنای از دست دادن کنار هم بودن خانواده است، هیچ مقدار تعطیلات عجیب و غریب نمی‌تواند روابط تیره والدین یا زناشویی را برطرف کند.

توصیه معمولی دکتر هینتسا برای همه‌ی مراجعه کنندگان یکسان بود: گذراندن وقت با افرادی که دوستشان دارید باید در بالای لیست اولویت‌های شما باشد.

چند سال بعد، زمانی که سباستین به یک قهرمان جهانی تبدیل شد، همه  می‌خواستند که در کنار او باشند. او محتویات پاکت نامه را به خاطر ‌آورد و سال‌ها، به دقت از حلقه درونی خود محافظت ‌کرد و در میان هجوم رسانه‌ها، دیوانه وار برای نزدیک‌ترین اعضای خانواده و دوستانش وقت پیدا می‌کرد.

او متوجه شد که مهم نیست به چه میزان موفقیت به دست می‌آورید، راز یک زندگی معنادار و خوب، داشتن چند نفر خوب در زندگی شماست که می‌توانید واقعاً به آن‌ها اعتماد کنید، به آن‌ها اهمیت دهید و دوستشان داشته باشید. چه ماه‌ها در یک قایق بادبانی تنگ با هم باشید یا در یک جزیره دورافتاده کنار هم، یا اینکه در برابر مشکلات روزمره مقاومت کنید، اینها افرادی هستند که می‌خواهید در کنار شما باشند، مهم نیست چه اتفاقی می‌افتد. آن‌ها زندگی شما را بهتر می‌کنند و شما هم همین کار را برای آن‌ها انجام می‌دهید. اگر خوش شانس هستید، نام شما در پاکت نامه‌ای نوشته می‌شود که متعلق به کسی است که دوستش دارید.

حالا به این سؤال پاسخ بدهید:

"چه کسی را به یک جزیره دورافتاده ببرم؟"

 

 

 

 

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.